همین
چند روز پیش بازهم رهبری تصورات برخی طرفدارانش را از ولایی بودن به هم
ریخت. این برای اولین بار نیست که ایشان مقابل ذوب در ولایت و شخص پرستی
موضع گیری می کند:
نه خدا راضى است، نه احكام اسلام اجازه ميدهد كه ما بگوئيم ارتش ما، يا
نيروهاى مسلح ما، يا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم بميرند؛ نه. بله، براى
خاطر اسلام، همه بميرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام بميرد. براى
برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال كشور - كه كشور اسلامى است - همه آماده
باشند براى مردن در اين راه؛ كه اين مردن، اسمش شهادت است. (دیدار با
نیروی زمینی ارتش، 4اردیبهشت90)
تعبیر ذوب در ولایترا
غالباً مخالفان شماها - کسانی که می خواهند نکته گیری کنند و مضمونی
بگویند - به کار می برند؛ والّا بنده این حرف را از آدمهای حسابی کمتر
شنیده ام. بنده نمی فهمم معنای ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزی که شهید صدر گفت «در
امام خمینی ذوب شوید؛ همچنان که او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت
راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسی بود، نه جمهوری اسلامی بود، نه نظامی
بود، نه دستگاهی بود. در
صحنه ی آشفته ی هوی ها و جریانها و خطوط مختلف، یک قامتِ برافراشته و یک
علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر می گفت در او ذوب شوید.
راست هم می گفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز این طوری نیست. ذوب
در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد. رهبری مگر کیست؟ رهبری
هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبری در سایه ی
این است که او ذوب در اسلام و ذوب در همین هدفها بشود؛ پایش را یک قدم کج
بگذارد، ساقط می شود. هیچ کس در شخص و در جهت ذوب نمی شود؛ در آن هدفها
باید ذوب شد؛ در اسلام باید ذوب شد؛ در اهداف والای اسلامی - که خدای متعال برای ما معین کرده - باید ذوب شد؛ در واقع در ملت باید ذوب شد